چند روزی است به آلبوم فروغ از علیرضا قربانی که جدیداً منتشر شده، گوش میدهم. طی این چند روز که بارها و بارها تکتک آهنگهای این آلبوم رو گوش دادم، انتخاب یکی از آنها به عنوان بهترین، واقعاً برام سخته.
این آلبوم با شعری از فروغ فرخزاد شروع میشه و دوباره با شعری دیگر از او به پایان میرسه. هر دو شعر رو خیلی دوست داشتم.
علاوه بر این سه تا شعر هم از مولانا رو علیرضا قربانی در این آلبوم خونده که اونها هم زیبا و شنیدنی بودن.
شعرهای علیرضا کُلیایی هم که در این آلبوم خونده شده بودن واقعاً منحصربهفرد بودن. مخصوصاً این شعرش:
شهرهی شهرِ عقل را، هم چو اسیر میبری
دوش نخفت چشم من، چشم تو بود و لشگری
هرنفس از تو در دلم، شعله زبانه میکشد
جان من از خیال تو، جرعه به جرعه میچشد
باز میان خواب خود، سجده کنان نشستهام
طعنه به آسمان زده، حُرم حَرم شکستهام
زلف عبادت مرا، دست تو تاب میدهد
کفر به دست خود مرا، ساغر ناب میدهد
دست عطش به جانِ من، کاسهی آب میدهد
کوزهی جانِ من چرا، بوی شراب میدهد؟
بوسه به پای بت زدم، کعبهی دل تباه شد
پرده به پرده آسمان، سوخته شد، سیاه شد
پینوشت: لینک بیپتونز آلبوم فروغ